مکاتبه ای دیگر در زمینه نقد اعجاز علمی آیه پیدایش شیر
پیش تر پاره ای از ایرادات و پاسخ آنها درباره مطلب «نقد اعجاز علمی قرآن در زمینه محل پیدایش شیر» آمد (نک: مکاتباتی در زمینه نقد اعجاز علمی آیه پیدایش شیر). آنچه که اینک ملاحظه می کنید، پاسخ به ایرادات دیگری است که یکی از همکاران گروه فیزیک بر آن وارد کرده است که به جهت اختصار از ذکر عین ایرادات خودداری می کنم و تنها پاسخ آنها را می آورم. قبل از آن که به پاسخ ایرادات بپردازیم، یکبار دیگر، آیه مورد بحث را با ترجمه اش از نظر می گذرانیم:
وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمَّا فی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبینَ (نحل، 66)؛ و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در شکم آنهاست، از میان سرگین و خون، شیرى ناب به شما مىنوشانیم که براى نوشندگان گواراست.
گفتنی است که این آیه در سوره مکی نحل است و خطاب به مشرکان مکه نازل شده است تا آنان را به قدرت الهی متوجه سازد. در این آیه گفته شده، به قدرت خدا بنگرید که چگونه از میان سرگین و خون، شیری گوارا برایتان بیرون می آورد. باشد که سپاسگزار خدا باشید.
1. دلیل ذکر نظریه در آغاز بحث
اولاً، آنچه که در آغاز سخنم آوردم، مبنی بر این که «در قرآن هیچ یک از دستاوردهای علمی که بعد از نزول قرآن به دست آمده، وجود ندارد» نظریه ام بوده و بیان آن به جهت شفاف بودن چارچوب بحث بوده است. اگر گفته می شود که شما آیات را در چارچوب نظریه ات تفسیر کرده ای، اساساً نقش هر نظریه چنین است و باید یک نظریه بتواند موارد مربوط به خودش را تفسیر کند و گرنه نظریه نیست. شما برای نقض و رد این نظریه باید موردی از آیات قرآن را بیابید و نشان دهید که در آنها علوم مستحدث بعد از نزول بازتاب یافته باشد.
ثانیاً، من می پرسم: آیا شما از عبارت آیه مورد بحث بدون هیچ ذهنیت زیست شناختی و فیزیولوژیستی چه می فهمید؟ آیا جز این می فهمید که خداوند خطاب به مشرکان مکه می فرماید، ما شما را از شکم چارپایان از میان سرگین و خون شیری گوارا می نوشانیم؟ آیا شما از سرگین جز همان سرگین معهود و از خون جز همان خون معهود را می فهمید؟ بی تردید، اگر شما مطالعات جدید زیست شناختی و فیزیولوژیستی نداشته باشید، فقط همین را می فهمید و بس.
اما بعد می روید و مطالعات زیست شناختی و فیزیولوژیستی درباره فرایند پیدایش شیر به عمل می آورید، آنگاه می گویید، محل پیدایش شیر سلول های روده باریک است. بی تردید این آگهی را از مطالعه آیه قرآن حاصل نکردید، بلکه از مطالعه روده کوچک با میکروسکوپ حاصل کردید؛ اما آیه قرآن نمی خواهد بگوید، محل پیدایش شیر سلول های روده کوچک است. انتساب دادن چنین معنایی به آیه قرآن، تطبیق و تحمیل چنین معنایی بر آیه قرآن است و این تفسیر به رأی و حرام به شمار می آید.
من تردید ندارم که آگاهی های بشری رو به تعمیق و توسعه است و افراد بشر نیز در درک آگاهی ها متفاوت اند؛ منتها آگاهی هایی که شما از آن بحث می کنید، متنی و مربوط به معنای عبارات قرآن نیست؛ زیرا از مطالعه خود عبارت قرآن حاصل نکرده اید؛ بلکه مربوط به عالم خارج و سلول هایی است که در روده باریک چارپایان وجود دارد و به کمک میکروسکوپ قابل مشاهده شده است. عرض من این است که این اطلاعاتی که شما به دست آوردید، از طریق مشاهده سلول های روده باریک توسط میکروسکوپ است؛ نه از طریق مطالعه روی عبارت آیه قرآن؛ لذا آن را باید به علم زیست شناسی و فیزیولوژی نسبت داد؛ نه به قرآن. این علوم بشری است که اینها را بیان کرده است؛ نه قرآن. چرا چیزی را که علوم بشری بیان کرده است، می فرمایید، قرآن بیان کرده است؟ قرآن تنها همان چیزی را بیان کرده است که عرب عصر نزول فهمیده بودند. آنها هم از «فرث» سرگین معهود و از «خون» خون معهود خود را فهمیده بودند و این که خدا از میان سرگین و خون به شما شیر می نوشاند، از نشانه های قدرت الهی برای آنان برشمرده شده بود و آنان هم به وضوح و بدون هیچ ابهامی آن را درک کرده بودند. آیه مورد بحث هرگز نمی خواسته بگوید، شیر از سلول های روده باریک تولید می شود.
ثالثاً، اگر بفرمایید، در آیه منطقه تولید شیر را در چارپایان گفته و به دقت جایش را مشخص نکرده؛ اما علم آمده و مشخص کرده و آنچه که علم گفته، با حدودی که قرآن مشخص کرده است، انطباق دارد و این یک تطابق قرآن را با علم نشان می دهد و بنابراین آنچه که قرآن بیان کرده، با بیان علم تفاوت ندارد، من عرض می کنم، هرگز این آیه منطقه تولید شیر را در چارپایان مشخص نکرده و نگفته است که منطقه آن میان «فرث» (سرگین) و «دم»(خون) است. چرا که جای «فرث» یعنی شکمبه مشخص است؛ اما «دم» جای خاصی ندارد و در تمام بدن هست. حمل «دم» در آیه بر خون خاص هم بدون شاهد و قرینه است و هیچ اعتبار علمی ندارد.
به علاوه، این نظریه که بیانات قرآنی با بیانات علمی تفاوت ندارد، موارد نقض بسیاری دارد. در بسیاری از موارد مشاهده می شود، آنچه که با چشم غیر مسلح دیده می شود، با آنچه که امروزه علم کشف کرده، تفاوت دارد. نظیر این که با چشم غیر مسلح مشاهده می شود که خورشید از مشرق به مغرب حرکت می کند و از این طریق است که شب و روز به وجود می آید؛ اما علم می گوید که خورشید ثابت است و این طلوع و غروب خورشید و پدید آمدن شب و روز بر اثر حرکت زمین به دور خودش است. در قرآن هم همان چیزی بیان شده که با چشم غیر مسلح قابل رؤیت و درک بوده؛ چنانکه در قرآن آمده است:
قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِب (بقره، 258)؛ ابراهیم گفت: «خدا [ىِ من] خورشید را از خاور برمىآورد، تو آن را از باختر برآور.»
این مورد و بسیاری از موارد مشابه این نظریه مرا تأیید می کند که در قرآن همان چیزی آمده که با نگاه ظاهری و چشم غیر مسلح قابل مشاهده و درک بوده است؛ نه آن چیزی که امروزه با تلسکوپ و چشم مسلح قابل مشاهده و درک شده است.
چنان که در مثال مذکور ملاحظه شد، این گونه نیست که در همه موارد، فهم و درک امروزی بشر از طبیعت با بیان قرآنی تطابق داشته باشد تا بفرمایید که عرب عصر نزول یک لایه معنایی از بیان قرآنی را فهمیدند و دانشمندان معاصر لایه معنایی بالاتری از آن را درک کرده اند.
حاصل آن که آنچه بشر امروزی از طبیعت درک کرده، از خود طبیعت درک کرده و لذا قابل انتساب به علم جدید بشر از طبیعت است؛ نه به قرآن و عبارات قرآنی.
2. موارد تفسیر به رأی در مقاله
اولاً، عرض من این نبود که نویسنده مقاله، «عبرت» را در ترجمه درست ترجمه نکرده است؛ بلکه گفتم، در ترجمه آیه، «فرث» را به جای این که سرگین ترجمه کند، «مواد گوارشی» ترجمه کرده است تا با نظریه اش جور در بیاید.
البته شاید بفرمایید، سرگین و مواد گوارشی یکی است و مشکلی ایجاد نمی کند. اما من عرض می کنم، سرگین به معنای چیز بی ارزش و دورانداختنی انصراف دارد؛ حال آن که «مواد گوارشی» طبق بیان نویسنده منبع تولید شیر است. هرگز در قرآن قصد بر این نیست که بگوید، شیر از سرگین تولید می شود؛ بلکه می خواهد بگوید، شیر از میان سرگین و خون تولید می شود.
به علاوه، نویسنده «فرث» را به مواد گوارشی معنا کرد تا شامل مواد داخل روده باریک هم بشود؛ حال آن که «فرث» به آنچه داخل شکمبه است، اطلاق می شود؛ نه آنچه که داخل روده باریک است. آنچه داخل روده باریک است، مواد غذایی است و برای سلول ها قابل بهره برداری است؛ حال آن که آنچه داخل شکمبه است، فضولات است و باید دور ریخته شود.
در کتب لغت آمده است که «فرث» همان سرگین است، مادامی که در شکمبه بوده باشد (نک: العین و لسان العرب، ذیل فرث)؛ اما برخی از جمله نویسنده برای این که علوم بشری را بر قرآن تحمیل کنند، آن را به معنای علف جویده شده (قاموس قرآن، ذیل فرث) و یا «مواد گوارشی» گرفته اند.
به علاوه اگر مراد از عبارت «بین فرث و دم» میان شکمبه و خون بدانیم، مراد از خون کجا خواهد بود؟ نویسنده مقاله این معنا را که مراد از آن قلب باشد، رد کرده است. البته هیچ قرینه ای هم وجود ندارد که نشان دهد، مراد از «دم» قلب است. بنابراین، این که گفته شود، مراد از عبارت مورد بحث، روده باریک است، بی وجه است. به این ترتیب باید گفت: در آیه از خون جای خاصی اراده نشده و مقصود آیه فقط این بوده است که بگوید، ای مشرکان مکه قدرت خدا را بنگرید که از میان سرگین و خون، شیری گوارا بیرون می آورد؛ بنابراین سپاسگزار او باشید. لذا این که علم جدید کشف کرده، سلول های روده باریک منشأ تولید شیر است، هیچ ربطی به آیه قرآن ندارد.
ثانیاً، عرض من این بود که نویسنده «عبرت» را در تفسیر خود، چیز مشابه معنا کرده است؛ نه در ترجمه. عین عبارت را هم آورده ام. عین عبارت او چنین است:
کلمه «عبرة» براى اصلى که چیزهاى مشابه را با آن مى سنجند، هم به کار مى رود، پس به جانوران دیگر همچون انسان هم نظرى مى افکنیم و مى بینیم که مثل همین وضعیت ـ یعنى وجود سلولهاى پوششى روده ـ در آنها نیز هست و هیچ جانور دارنده آن سلولها بدون درست کارکردن آنها نمى تواند سالم، قوى و حتى گاهى زنده باشد.
این چیزی جز تفسیر به رأی دانسته نمی شود. به هر حال، آنچه که به عنوان تفسیر و اعجاز علمی برای آیه بیان شده، هرگز با آیه تطابق ندارد. وقتی واژگان آیه نظیر «فرث» و «دم» و «بین فرث و دم» بر خلاف معنای لغوی و عرفی اش معنا شود تا با دستاورد علمی سازگار بگردد، چنین کاری تحمیل علم بر آیه و تفسیر به رأی است.
3. بطلان نظریه جهل عرب به مفاد آیه
مشکل این است که نویسنده گفته بود، عرب عصر نزول معنای حقیقی آیه را درک نکرده بودند و بشر امروزی قادر به درک آن شده است. سخن او چنین است:
حقیقت آن تا زمان دستیابى دانش بشرى آشکار نگردد و بدین گونه براى زمانه اى دیگر و مردمانى دیگر معجزه اى تازه و در خور زمانه و فرهنگ آنان به آنها ارائه شود تا آسمانى و خدایى بودن قرآن را بپذیرند و به آن ایمان آورند.
سخن نویسنده مشکل دارد. طبق نظریه او، نشانه معجزه بودن قرآن این است که در آن حقایقی آمده است که مردمان گذشته قادر به درک آن نبودند و بشر امروزی قادر به درک آنها شده است. سخن او لوازم باطل چندی دارد:
اولاً، لازمه اش این است که قرآن در زمان نزولش حداقل در آیاتی که به اصطلاح اعجاز علمی دارد، قابل درک عرب عصر نزول نبوده است و آنان آیات قرآن یا نفهمیدند و یا اشتباه فهمیدند. حال آن که این سخن با غرض نزولش که هدایت عرب حجاز عصر پیامبر(ص) بوده، منافات دارد و نیز با فصاحت و بلاغت و عربی مبین بودن قرآن سازگار نیست.
ثانیاً، اگر فرض را بر این بگذاریم که یک متنی در صورتی معجزه است که افراد بشر در گذشته، آن را درک نکرده و امروز قادر به درک آن شده باشند، باید گفت: بسیاری از آیات قرآن مثل آیات قصص و احکام اعجاز ندارند؛ چون آنها را عرب حجاز عصر نزول درک می کردند. حال آن که این سخن صحیح نیست. اساساً، معجزه بودن قرآن به این جهت نیست که در گذشته آن را درک نکرده باشند؛ بلکه به این جهت است که پیامبر(ص) بدون این که از کسی بیاموزد یا ناشی از نبوغ خودش باشد، واجد یک متونی شد که حتی خودش نیز به سبک آن متون سخن نمی گفت. جز این نبود که این متون از یک منبع غیبی به او القاء شده بود و وقتی هم به او القاء شد، هم خودش معنای آن متون را فهمید و هم عرب حجاز که در میانش و برای هدایتشان مبعوث شده بود، فهمیدند.
4. بطلان انتساب نظریه علمی به قرآن
چنان که پیش تر عرض کردم، آنچه را که شما به عنوان لایه های جدید آیات قرآن می خوانید، لایه های جدید فهم بشری از طبیعت است؛ نه از آیات قرآن. این که شیر از کدام سلول ها تولید می شود، ربطی به قرآن ندارد و قرآن هرگز در مقام بیان آن نبوده است. قرآن فقط همان چیزی را می خواسته است بگوید که عرب حجاز عصر نزول می توانسته درک کند.
اساساً، زبان یک وسیله برای انتقال پیام از متکلم به مخاطب است. مخاطب آیه مورد بحث نیز چنان که شواهد آن را نشان دادم، مشرکان مکه بودند. در صورتی پیام قرآن به آنان قابل انتقال بود که آنان می توانستند، آن را درک کنند. اگر فرض را بر این بگذاریم که پیام قرآن را مشرکان مکه دریافت نکردند، سخن گفتن خداوند عبث و بیهوده تلقی می شود؛ چرا که غرض از سخن گفتن به یک زبان، انتقال پیام است و وقتی از رهگذر ایراد یک سخن پیامی منتقل نشود، اصل سخن گفتن عبث است و خداوند فعل عبث انجام نمی دهد. همه افعال الهی حکیمانه است و لذا سخن گفتن او هم عبث نمی تواند باشد.
به هر حال، این که ما دستاوردهای علمی را با تفسیر به رأی و برقرار کردن ارتباطات آسمان و ریسمانی به قرآن نسبت دهیم، هیچ خدمتی به قرآن نکرده ایم؛ بلکه قرآن را آماجگاه هجمات مخالفان اسلام و قرآن قرار داده ایم و آنان با دست گذاشتن روی چنین آیات و تفاسیر آبکی به قرآن و اسلام هجمه می کنند. چرا ما باید قرآنی را که اساساً برای هدایت و رستگاری بشر نازل شده، به مسیر دیگری که هیچ ربطی به هدایت و سعادت آدم ندارد، بکشیم و آماجگاه دشمنان اسلام و قرآن قرار دهیم؟
لینک های مرتبط: معناسازی و اعجازتراشیهای بیجا برای قرآن کریم؛ متن دفاعیه ای درباره نقد اعجاز علمی